۴۸ مطلب با موضوع «اهل بیت :: امام حسین(ع)» ثبت شده است

وقتی

وقتی از کربلا بر میگردی و دوباره دلتنگ حرم حضرت عشق می شوی . . . 


۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

خـداحافـظ کرب و بلا


بارون غصه می باره، بغضی نشسته تو صدام

میخوام بگم مگه تو دنیا غیر آقام چی میخوام

دلم گرفته آقاجون قراره از پیشت برم

ولی آقا بازم نشد پایین پاتون بمیرم

بازم نشد فکری برا این دل عاشق بکنم

بازم نذاشتی آقاجون از غم تو دق بکنم

خداحافظ کرببلا، صحن و سرای باصفا

خداحافظ کبوترا، پرچم سرخ، گنبدطلا


۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
تربــــــت

زائر حرم عشـق

گفت : ضمائر را بشمار

گفتم : من ،  من ،  من ...

گفت :  فقط  " من " ؟

گفتم : آری ...

همگی رفته اند زیارت ارباب

و فقط منم که اینجا تنها مانده ام ...




۱۶ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰
تربــــــت

هنوز ویزایم را نگرفته ام!

 باور کن خودم هم نمی دانم. این درست که هنوز ویزایم را نگرفته ام. درست است که خیلی خطاکار و روسیاهم، گرچه ادله کربلایی بودنم محکمه پسند نباشد، اما باور کن کربلا نرفته نیستم. من کربلایی ام. بارها و بارها کربلا رفته ام. سحر و صبح و ظهر و عصر و شام کربلا را تجربه کرده ام. می دانم آشفتگی سحر کربلا را. چندین وعده چشیده ام دلپریشانی های ظهر کربلا را. حتی لمس کرده ام غبار جنون عصر های کربلا را روی پیشانی ام. بارها دلهره های شام کربلا مرا از پا درآورده است. من کربلا را مثل کف دست می شناسم. من بچه کف خیابان بین الحرمینم. دقیق اگر بگویم اهل کف العباسم. اکثر اوقات نماز را حوالی باب القبله می خوانم. هر کس مرا گم کند، بیشتر در اطراف خیمه گاه پیدا می کند مرا. من عاشق اشک هایی هستم که در میدان مشک از چشم ها جاری می شود. عاشق چشم هایی که وقتی به تیری که میان میدان مشک است خیره می شوند و فواره آب را می بینند، به رنگ تمشک در می آید.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

ح س ی ن

مقطع الاعضا
برای اهل روضه همین کافی ست  . . .


پی نوشت:
حرف این بود حسین چه دارد که ما نداریم!
برای همین کالبدشکافی ات کردند کربلا تا ببینند چه داشتی دردانه

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

احلی

احلی چشمانت بود

آری تو طعم مرگ را پیشم عسل کردی . . .

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

ای بابا

کجایی بابا

شده قیام من نشسته!

ای بابا 

حکایتی شده مویم

ای بابا 

شکستگی ابرویم

ای بابا

ببین کبوده بازویم

باشه 

کوچه به کوچه 

روی نیزه ها رفتی ، خونه ما نیومدی 

باشه 

کنج تنور و طشت طلا رفتی خونه ما نیومدی

باشه 

کوچه به کوچه 

کجایی بابا

عزا گرفته دختر تو . . .

تو خونه روضه، خودش برای خواهر تو 

تو بازار شام دیدم که میفروشن ،ی گوشواره و با انگشتر تو . . .

ای بابا ببین دیگه زمین گیرم ، 3سالمه ولی ، شبیه زهرا میمیرم! 



دریافت

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

اخی النّاصر

این شب ها تاریکی های کربلا پر است از شمیم  ِ امن  ِ حضور  ِ حضرت ِ علمدار و خیام  ِ هاشمیّون لبریز اند از آوای محبت ِ کسا

امشبی را عون و محمد مستمع  ِ صحبت های حضرت ِ مادراند و صوت ِ زینب حیدری است ...

شیرپسرهای دخت ِ علی، پر اند از حسّ ِ غرور  ِ سربازی حضرت ِ ارباب و انتظار احلی من العسل می کشند ...

این وسط اما دل توی دل خیلی ها نیست!

خیلی ها که چشم انتظار  ِ تک ِ لحظه های انتظاراند برای حلّت بفناء الحسین شدن و خیلی ها هم مشغول محاسبه ی زن مال و اولادند و آن ها هم چشم انتظاراند!

چشم انتظار  ِ یک خاموشی و یک تاریکی تا چشمان ِ کور  ِ ظاهر بینشان را حسب ِ سنّت ِ لایتغیّر  ِ لهم اعینٌ لا یبصرون بها، بر ندای هل من ناصر حضرت امام ببندند و در بیابان ِ بی امامی، گور به گور  ِ بدبختی شوند ...

آری آنان را که قلب دارند و لایفقهون بها؛ چه به فهم  ِ معنای کلّ شی احصیناه فی امام مبین؛ که اینان سرِّ طلب ِ نصرت ِ امام را که هدایت است و نصرت دادن به ماموم؛ به نصرت خود بر ولی الله مطلق حضرت ِ صمد تعبیر کرده اند و بدا به حال ِ مرگ جاهلانشان؛ که ماعرفوا امام زمانهم ...

امشب اما هنوز هم کربلا پر است از هاشمی ها و غیرهاشمی هایی که ناصر اند!

و عمو هست و علی هست و حبیب هست و آب هست و عـ طـ شـ نیست ...

تا فردا اما؛            

خدا بزرگ است ...

 

تربت الحسین

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

دل روشنی های سه ساله

فرموده بود از نشانه های مومن، محبت ِ کودکان است که هم رقیق القلب اند و هم بی کبر اند و هم بی کینه

اصلا بچه ها همیشه دوست داشتنی اند ...

دختربچه ها اما، 

دوست داشتنی تر اند!

سه ساله هم که باشند و تازه زبان باز کنند؛ مدام توی این خیمه و آن خیمه گشت می زنند و زبان می ریزند و دل می برند و یک بغل وان یکاد جمع می کنند!

خلاصه کلّی هاشمی ِ غیرت اللّهی باید ساعت ها توی صف ِ انتظار بایستاند تا شاید چند لحظه ای هم که شده، توفیق ِ به آغوش کشیدن ِ دردانه ی ارباب و نوازش آبشار ِ گیسوان ِ حضرتش، رزق ِ من حیث لایحتسبشان شود!

این وسط اما سهمیه ی آغوش ِ بعضی ها محفوظ است تا خارج از نوبت های طولانی، خریدار ِ نازهای حضرت ِ بانو شوند!

برادرهای بزرگ خصوصا برادرهایی از جنس ِ علی، مشتری همیشگی زبان ریختن های بانوی سه ساله اند و دلشان با هر داداش علی گفتن ِ حضرت ِ بانو قنچ می رود و مست ِ تماشای سیمای فاطمی اش می شوند

جناب ِ عمو هم که تا بوده جذاب ترین و مردترین و عبّاس ترین ِ همبازی های رقیه بوده که هیبت ِ مردانه اش را هیچ چیز به اندازه ی در آغوش گرفتن ِ حضرت سه ساله تلطیف نمی کند و با هر عمو گفتن ِ حضرت رقیه در حضور جناب ِ امام و حضرت ِ خواهر، سیمای حیدری اش گل می اندازد و سر ِ ادب ِ ابالفضلی اش را تا تماشای ارض ِ کربلا نزول اجلال می دهد ...

این وسط اما رقیه خوب فهمیده از وقتی به کربلا رسیده اند؛ جنس ِ بغل کردن های بابا حسابی فرق کرده است!

این روزها حضرت ِ سه ساله باران ِ چشم های بابا را زیاد می بیند و هرچقدر هم که زبان می ریزد برای خنداندن ِ بابا ، 

امام بیش تر می بارد!

رقیه اما شکایت ِ اشک های بابا را فقط به علی می گوید و علی هم فقط گوش می کند و گاه گاهی لبخندی تحویل حضرت ِ سه ساله ای می دهد که خیلی دوست دارد نقش ِ مادر ِ شش ماهه ها را بازی کند ...

خلاصه سه ساله، سه ســــــــــــال است از گل کمتر نشنیده و اگرچه شب های کربلا زیادی شب اند و تاریک؛ اما رقیه دلش مثل ِ همیشه روشن است 

آخر اینجا پاسبان ِ خیام عباس است و عمو هست و امن هست و بابا هست و داداش علی هست و آب هست و عـ طـ شـ نیست ...

تا فردا اما؛ 

خدا بزرگ است ...

 

تریت الحسین

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

نزول ِ عشق

کاروان در راه بود که ذوالجناح ایستاد!

تو گویی بوی غریت ِ این خاک ِ غریب زیادی آشناست!

اینجا نه غاضریّه است و نه نینوا

نه شاطی الفرات است و نه عموراء

اینجــــــا کــــ ر بـــــ لــــ است 

و کربلا همانجاست که آدم و سیلمان و ابراهیم و همه ی انبیا و اولیا را به بلایی آزموده اند و در این بزم عشق ِ بازی الهی، حسین فدیه ی تمام ِ نقص های خودساخته ی ذبحُ اللّهی است که و فدیناه بذبح عظیم!

کربلا همان وادی ناامن شده از دستان قلم شده ی حضرت ِ امن است ...

اگر فرات ذره ای از مهریه ی غصب شده ی مادر است تو مپندار که عاشورا مصیبتی است ناآشنا برای اهالی کسا که طومار کربلا را در کوچه های بنی هاشم و در برابر چشم ِ غیرت اللّهی حضرت ِ مجتبی پیچیدند ...

امشب اما پاسبان ِ خیام عباس است و حضرت ِ علمدار سقّای حرامیان هم هست! و علی هست و امن هست و حــبیب هست و آب هست و عـ طـ شـ نیست ...

تا فردا اما؛ 

خدا بزرگ است ...

 

تربت الحسین


۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد