۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسجد» ثبت شده است

نقش زن در جامعه!

قرآن میگه قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ یعنی چی ؟ تو خونه بمونید ، خونه رو آباد کنید! خونه آباد بشه جامعه آباد میشه!

فاطمه زهرا (س) یعنی همه فهم بشری ، همه استعداد بشری ،همه ی فهم ، همه علم ، نه علم بلکه خُزَّانَ الْعِلْم ، محل رفت و آمد فرشته ها! بودن . . .

۲۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

چه دفاعی از خودم بکنم؟

چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی من بی دفاعم

من شریف تربیت شدم من شریف بزرگ شدم نه کسی منو می شناخت نه کسی بنده رو می دید نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر همهٔ سهم بنده از زندگی کار کردن در دور افتاده ترین ،اتاق خانه! وظیفه ام بود حفاظت از آرمان هایم!

من ساده نبودم، با همه چیز راحت کنار نمی آمدم! زود گول نمیخوردم! اما زود سرزنش می شدم!زود فحش میخوردم! 

سرم به کار خودم نبود! مدام دست میکردم بر ریش های جناب هاشمی!+128علامت تعجب و نداشته هایش را بیشتر می کشیدم!

مدام گیر میدادم به خانواده اش که آقا جان ، بس نیست ایران خوری ؟ برای تنتان یک وقت ضرر نداشته باشد جانم!

من نه طبیب بودم، نه سرهنگ ، نه معتدل، نه افراطی!من شعر نمیگفتم ، اما شعر میشنیدم از آنها!

سرم به کار خودم نبود جناب قاضی، اما جناب قاضی بدانید ، درمان دردهایشان رو میدانم، به جان شما میدانم!

توانم تمام شده جناب قاضی ، به اینجایم رسیده ، خوب میبینی ؟ به اینجا !

من اشتباهی نیستم جناب قاضی! اتفاقا من صدای حنجره های زخمی عده ای هستم که امروز یا از ترس بیشتر تیر خوردن ، یا از ترس جا و مکان ، حرف نمیزنند!(بعضی)

جناب قاضی ما را متهم به گرفتن مبلغی از شخص نامعلوم میکنند!

همان ها که از اکبر و اولادش، پول گرفتن تا در عاشورای هزارو سیصد و اشک، بریزند در خیابان و مسجد آتش بزنند! عجیب است جناب قاضی!

جناب قاضی،چه دفاعی از خودم بکنم؟ من بی دفاعم ،حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و نوشته های خودم در وصف حالشان !

جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم 


یه زمانی که یه روزی معلمه اومد تو کلاس گفت آقا میخوایم یه تیاتر راه بندازیم
کی میخواد نقش گوسفندو بازی بکنه؟ بعد گفت کی میخواد نقش گرگو بازی بکنه؟ یا بایست گوسفند باشی یا گرگ  بعد از اون بود که ما تو زندگیمون فهمیدیم یا بایست گرگ باشی یا گوسفند، یا بایست بزنی یا می زننت، یا بایست بخوری یا می خورنت،حالا ما اشتباه کردیم ولی از یه گرگ بارون دیده به شما نصیحت، یعنی گرگم شدین جهنم، بشین ولی این تن بمیره، جون هر چی مرده گوسفند نباشید تو زندگیتون.


امضا:یک بی سواد بی ادب افراطی! 
والسلام!

پی نوشت1: پادکست جدیدی در راه است . . .

۲۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

همین یکبار را از فرانسوی ها یاد بگیریم

چرا هیچ کس اعتراض نمی کند؟

مسئله اخراج یک خانواده کولی اهل کوزوو از جمله یک دختر دانش آموز از فرانسه باعث تنش های سیاسی بی سابقه ای در این کشور شد به طوری که حتی فرانسوا اولاند رئیس جمهور این کشور مجبور به مداخله شد. امروز نام «لئوناردو» دخترک دانش آموز این خانواده روی لبهای اعتراض بسیاری از فرانسوی هاست. معترضین معتقدند با این خانواده اخلاقی برخورد نشده است. جالب اینکه رسانه های ایرانی هم بازار داغی برای بازتاب این خبر راه انداخته اند، چرا که این اتفاق رسوایی دیگری برای رفتارهای نژاد پرستانه ی دولت فرانسه بحساب می آید.

اما ما در ایران چه می کنیم؟ آیا نسبت به پناهجویان افغانی و عرب و پاکستانی و غیره به درستی رفتار می کنیم؟ یا برعکس دائما با شعار «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» اصول اخلاق والای ایرانی را نقض می کنیم.

هفته ی گذشته در کمال تعجب شنیدیم که ژولیان پلیسیه می خواهد برای همیشه از ایران برود! ژولیان را بیش از 10 سال است که می شناسم. متولد فرانسه بود؛ مسلمان شده بود و برای مطالعه بیشتر در حوزه ی اقتصاد اسلامی از تولوز فرانسه به دانشگاه امام صادق علیه السلام آمده بود. او عنصر نامطلوبی نبود. نامش را به «یاسین علی» تغییر داده بود وبا دختری ایرانی ازدواج کرده بود. پیش از نماز عبا می انداخت و قرآن حفظ می کرد و وقت اذان هرجا بود خودش را به نزدیکترین مسجد می رساند. او مدتها به عنوان پژوهشگر برتر اقتصاد اسلامی در دانشگاه ها تدریس میکرد.

اما بوروکراسی جمهوری اسلامی با او چه کرد؟ به وی تابعیت ایرانی ندادند و دشواری های گرفتن ویزا او را ناچار کرد برای همیشه از ایران برود تا در فرانسه زندگی کند.

این بلا را پیش از این بر سر سایر خارجی ها هم درآورده بودیم. ناگوارترینش رفتن سیدضیاء قاسمی به سوئد بود. شاعری افغانی که با کلماتش سحر می کرد. گفتند دست آخر به خاطر بوروکراسی نفهم موجود مجبور شده ایران را ترک کند. این جمله غمناک را هنگام رفتن از او بخوانید:

«ایران برای من نه رفتار راننده تاکسی‌ها است و نه توهین های صف نانوایی. ایران برای من حوزه هنری است؛ جایی که 21 سال پیش بزرگ مردی مثل علی معلم در آنجا با من مشوقانه برخورد کرد و آینده شاعری من را مشخص کرد. من در تمامی این 21 سال فرزند حوزه هنری بوده‌ام و هر کجا که بروم، روزی دوباره به سوی آن بازخواهم گشت.»

وحید یامین پور


۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

عید

عید یک خوبی دارد

آن هم این است که به مسیحیان ثابت میکنیم

که اگر شما هر یک شنبه به کلیسا می روید

ما هر سال یکبار به مسجد می رویم! 

۱۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد