۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آدم» ثبت شده است

گرفتار!

علی در خونه فقرا غذا میبورد!

میپرسید که شما پدرتون تو کدوم جنگ کشته شد؟ با ما بود یا مخالف ما بود ؟ 

چون نهروانی ها همه زنو بچشون تو کوفه بودند!

و حضرت امیر تمام زندگیشون رو اداره میکرد!

ولی آقا نمیپرسید تو مسیحی ، یهودی ،زردشتی ، ضدانقلابی ،فلانی بهمانی، کی هستی ؟ 

چیکار داریم ؟ گرفتاره ، کمکش میکنیم!

ماهم آدم گرفتار رو کمک میکنیم!

میخواد ضدانقلاب باشه ، میخواد نباشه!



۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد

قیدار

قیدار سرش را می گیرد به سمت شهلا و به ابروهاش گره می اندازد و اخم می کند. بعد آرام می گوید:

زیاد تو زندگی خطا کرده ام ، خیلی بیشتر از تو؛ برای همین با آدم خطاکار راحت ترم. آدمی که یک بار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پاش نغلزیده... این حرف سنگین است... خودم هم می دانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آک بند در آمد، فلزش معلوم می شود، اما فلز خطا کرده رو است، روشن است... مثل این کف دست، کج و معوج خطش پیداست. از آدم بی خطا می ترسم، از آدم دو خطا دوری می کنم، اما پای آدم تک خطا می ایستم...

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حسین رضائی فرد