عمرو : مسلمانی ما سه نسل است و از او هیچ .

زید : آری ، اما من از اسلام او بوی تازگی می شنوم و از مسلمانی تو تنها بوی غرور جاهلی می آید .

عمرو : ما شصت ساله مسلمانیم .

زید : این چه تفاخری است که به ایمان خویش می کنی ؟ 

که تو اگر مسلمانی از پدر داری ، او این گنج به رنج خویش یافته است.