قسمت اول:

- هیچ رسانه ای در فحاشی به او نگران برخورد نبود.

- هیچ نهادی نگران قطع شدن بودجه اش به خاطر عدم هم سویی سیاسی با دولت نبود.

- دولتی که 25 میلیون رای داشت و کسی به او تبریک نگفت.

- دولتی که دلسوز ترین به مردم بود اما کاری با او کردند که مردم خسته شوند.

- دولتی که ولایتمداری را به خیل عظیمی آموخت ولی همان تازه مسلمان ها او را خارجی خطاب کردند.

- دولتی که پای امام زمان عج ایستاد ولی او را حجتیه، ماسون و بهایی نامیدند.

- دولتی که بیش از همه به حوزه های علمیه و منابر نماز جمعه کمک کرد اما همین نهاد ها بیشترین بدگویی ها را نثارش کردند.

- دولتی که عظیم ترین اقدامات اقتصادی را انجام داد که کسی جرات نزدیک شدن به آن را نداشت.

- دولتی که هیچ رسانه ای نداشت و رسانه هایی که به نام او بودند به کام دیگران نوشته شدند.

- دولتی که سه روز روزه و چهارده هزار صلواتش نادیده انگاشته شد و این یعنی اعتقادت کشک.

- دولتی برای نصب باغبان نهاد هم باید از مجلس اجازه می گرفت و کسی هم نبود که جلوی این یکجانبه نگری را بگیرد. و حتی به پاراف حضرت آقا هم توجهی نشد.

- دولتی که رئیس جمهورش در ماههای رمضان با سرم نمک زنده بود و بارها دیده شده که بعلت افت فشار با صورت به زمین خورد.

- دولتی که با 11 میلیون رای بالاتر متقلب خواندندش ولی دولت بعد او با 250 هزار رای بالاتر دمکرات ترین انتخابات دنیا شد.

- دولتی........

می توانم تا صبح بنویسم اما چیزی از این ظلم بزرگ که در حق او و اطرافیانش شد کم نمی کند.


قسمت دوم:


در این سال‌ها احمدی نژاد و احمدی نژادی‌ها تجربه‌هایی کسب کردند از طلا باارزش‌تر. بعضی‌ها را رئیس جمهور گفت: «دولت نهم 

و دهم اولین دولتی است که نه به خاطر کارهای انجام نداده بلکه به خاطر کارهای انجام داده مثبت مورد هجوم قرار گرفت و این در تاریخ و نه در بعد از انقلاب جز اولین‌هاست... دولت ما اولین دولتیست که در انتخابات ریاست جمهوری بعد از خودش کاندیدا نداشت... برای 

اولین بار رئیس جمهور به تمام کشور سر زد... با سوادترین کابینه متعلق به این دولت بود و دکتراهایشان از نوع واقعی بود نه طور 

دیگر! و...» و من اضافه می‌کنم: اولین رئیس‌جمهوری بود که مشاور مطبوعاتی‌اش را به زندان انداختند، اولین رئیس‌جمهوری که هر 

کسی جرئت می‌کرد با خیال راحت هر چیزی به او نسبت می‌داد، اولین دوره‌ای که به روزنامه رسمی دولت حمله شد، اولین رئیس 

جمهوری که به دادگاه احضار شد و... و ما در این دوران سخت ماندیم تا "آبدیده" شویم.


ما به چشم خود دیدیم چطور می‌شود که از یک عالم دینی گرفته تا فلان نماینده "خیلی راحت" اتهام بزنند و اتفاقی نیفتد. به چشم 

خود دیدیم که رای مردم برای بعضی‌ها با آن همه ادعای "دموکراسی" گاهی چقدر سنگین است. به چشم خود دیدیم که اگر کسی 

بخواهد "ثروت‌های ملی" را توزیع کند با او چگونه برخورد می‌شود، به چشم خود دیدیم پاک‌ترین و ساده‌زیست‌ترین آدم هم که باشی 

باز زمین و زمان را می‌دوزند تا چیزی به تو "بچسبانند" ، به چشم خود دیدیم خط قرمزهای واقعی را، به چشم خود دیدیم تحلیل برخی 

از حوادث جهانی چقدر سطحی و ظاهریست، سقوطشان در "اخلاق" و شکستشان در سیاست را هم دیدیم و...


ما در این سال‌ها پخته شدیم، شاید به اندازه ده‌ها یا حتی صدها سال تجربه اندوختیم. فهمیدیم چه شد که شامی پرسید: «مگر علی نماز هم می‌خواند؟!» روزگاری ما و احمدی نژاد خیلی مسائل را "باور" نمی‌کردیم، اما به لطف خدا آن‌ها را دیدیم و "لمس" کردیم. اتفاقاتی افتاد تا پرده‌ها کنار برود و مسائل برای همگان روشن شوند. ما و احمدی نژاد از مسائل درس گرفتیم و بزرگ شدیم.

مسیری مسیر سختی پیمودیم. رسانه نداشتیم، فحش شنیدیم و تحقیر شدیم، اما ماندیم. ترسوها و کاسب‌ها رفتند. ساده‌لوح‌ها هم با سروصدا رفتند و شکستی خوردند تحقیرآمیز. مدعیان آزادی را دیدیم که چگونه از حمله به روزنامه دولت دفاع کردند و برای برخورد سخت {با ما}، لیدرشان نوشت احمدی نژادی‌ها "میعادگرا و التقاطی" هستند! چیزی شیبه "جنگیر و رمال" آن یکی لیدر!

دورانی به ما گذشت که کسی نبود از احمدی نژاد دفاع کند، پس خودمان آستین‌ها را بالا زدیم و شروع کردیم. اینقدر "هیچ کسی" بود که خیلی‌ها راهی جز ورود به میدان ندیدند. پس یاد گرفتیم فکر کنیم. مجبور شدیم در کنار هم فکر کنیم. بقیه اینقدر آدم و خبرنگار و نماینده و تحلیلگر و رسانه داشتند که بجای آن‌ها حرف بزند و خودشان زحمت فکر کردن نکشند، نهایت کارشان تکرار صحبت‌های همان‌ها بود، اما ما خودمان باید می‌نوشتیم. پس نوشتیم و آبدیده شدیم.


از آنسو احمدی نژاد کاری کرد کارستان!  آنقدر گفت و گفت تا بفهمیم چه می‌گوید.احمدی نژاد جلو رفت و صحنه را به ما نشان داد. حالا حقیقت چیزهایی را می‌دیدیم که روزگاری باور نمی‌کردیم اینگونه باشند. ما به چشم خود دیدیم چه کسانی از بردن نام "انسان کامل و بهار" می‌هراسند. احمدی نژاد هم مثل ما ولی گام‌ها جلوتر. در طی زمان کامل و کاملتر شد و به حقیقت نزدیکتر. هر چه بزرگتر می‌شد راهش سخت‌تر و رهرو کمتر*. ولی او تا آخر رفت، و ما را هم به انتهای مسیر رساند تا ببینیم؛ ببینیم و بفهمیم و بزرگ شویم. اینگونه بود که ما آبدیده شدیم...

ما منطقه ممنوعه را دیدیم...



پی نوشت1:میگویند تو همش درباره روحانی بد میگویی ،مگر حضرت آقا نگفتن:حمایت کنید!

میگم مگر آقا 4سال پیش و 8سال پیش نگفت ؟آن موقع لال بودید؟یا به نفعتان نبود حمایت کنید؟ یا ترسیدید خودتان را از گادفادر جدا کنید؟

پی نوشت2:امروز اولین روز دولت روحانی،امیدوارم موفق و پیروز باشند انشالله !

پی نوشت3:هر آدمی میفهمه که تحلیل های ما ،یک پیش بینی هست ولاغیر . . .ربطش ندید به قضاوت! حرف های آقا را هم بلدیم!

یکم تفکر . . .