انگار لشکر هفتم عراق سمت چپ کله ام!

انگار گرامب و گرومب سپاه ایران سمت راست کله ام

وسط معرکه هم

پیرمرد خنزرپنزری

زیر آنهمه دود و آتش

دارد توی کاسه ی آب دوغ خیارش،نان تلیت می کند.

بلندگو مارش نظامی پخش می کند،خمپاره ها بی اعتنا صوت می زنند،

و پدر سربه هوا تر از آن است که علائم هشدار دهنده را ببیند!

یک مین والمر زیر پای پدر له می شود، و من تمام کودکی ام را از دست می دهم!

مین