چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی من بی دفاعم

من شریف تربیت شدم من شریف بزرگ شدم نه کسی منو می شناخت نه کسی بنده رو می دید نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر همهٔ سهم بنده از زندگی کار کردن در دور افتاده ترین ،اتاق خانه! وظیفه ام بود حفاظت از آرمان هایم!

من ساده نبودم، با همه چیز راحت کنار نمی آمدم! زود گول نمیخوردم! اما زود سرزنش می شدم!زود فحش میخوردم! 

سرم به کار خودم نبود! مدام دست میکردم بر ریش های جناب هاشمی!+128علامت تعجب و نداشته هایش را بیشتر می کشیدم!

مدام گیر میدادم به خانواده اش که آقا جان ، بس نیست ایران خوری ؟ برای تنتان یک وقت ضرر نداشته باشد جانم!

من نه طبیب بودم، نه سرهنگ ، نه معتدل، نه افراطی!من شعر نمیگفتم ، اما شعر میشنیدم از آنها!

سرم به کار خودم نبود جناب قاضی، اما جناب قاضی بدانید ، درمان دردهایشان رو میدانم، به جان شما میدانم!

توانم تمام شده جناب قاضی ، به اینجایم رسیده ، خوب میبینی ؟ به اینجا !

من اشتباهی نیستم جناب قاضی! اتفاقا من صدای حنجره های زخمی عده ای هستم که امروز یا از ترس بیشتر تیر خوردن ، یا از ترس جا و مکان ، حرف نمیزنند!(بعضی)

جناب قاضی ما را متهم به گرفتن مبلغی از شخص نامعلوم میکنند!

همان ها که از اکبر و اولادش، پول گرفتن تا در عاشورای هزارو سیصد و اشک، بریزند در خیابان و مسجد آتش بزنند! عجیب است جناب قاضی!

جناب قاضی،چه دفاعی از خودم بکنم؟ من بی دفاعم ،حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و نوشته های خودم در وصف حالشان !

جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم 


یه زمانی که یه روزی معلمه اومد تو کلاس گفت آقا میخوایم یه تیاتر راه بندازیم
کی میخواد نقش گوسفندو بازی بکنه؟ بعد گفت کی میخواد نقش گرگو بازی بکنه؟ یا بایست گوسفند باشی یا گرگ  بعد از اون بود که ما تو زندگیمون فهمیدیم یا بایست گرگ باشی یا گوسفند، یا بایست بزنی یا می زننت، یا بایست بخوری یا می خورنت،حالا ما اشتباه کردیم ولی از یه گرگ بارون دیده به شما نصیحت، یعنی گرگم شدین جهنم، بشین ولی این تن بمیره، جون هر چی مرده گوسفند نباشید تو زندگیتون.


امضا:یک بی سواد بی ادب افراطی! 
والسلام!

پی نوشت1: پادکست جدیدی در راه است . . .